۱۳۹۰ آبان ۲۸, شنبه

شعر امین برای تولدم وجواب من


امشب که پیرتر شده ای پا به پای من

بغضی عجیب نشسته بروی صدای من

از منتهای فطرت خود داد می زنم

تا بشنود صدای خودش را خدای من

می خواهم از خدا که نمانم بدون تو

ای کاش مستجاب شود این دعای من

پشت سرتو می گذرم از ستاره ها

بگذار رد پای خودت را برای من

من عاشقم شبیه تر از تو به من کجاست؟

پاسخ فراهم است خودت،آشنای من

حالا که از تمامی خوبان فراتری

اثبات می شود همه ی ادعای من

................

امشب که پیر تر شده ام پا بپای تو

دیدم حقیرتر شده ام من برای تو

عمریست بغض کهنه ی من را سروده ای

خو کرده کوچه های دلم با صدای تو

هرچند زودتر زتو راهی شدم ولی

شد سجده گاه چشم ترم جای پای تو

دستی نماند تا بفشارم به دوستی

جزدست پر عطوفت درد آشنای تو

یادش بخیر هردوجوان هردو مست مست

بادل قدم زدیم شبی در هوای تو

دیگر نمی رسم به تو ای تکسوار عشق

تنها رفیق هم قدمت شد خدای تو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر