حال که رسوا شده ام میروی
واله وشیدا شده ام میروی
حال که غیراز تو ندارم کسی
اینهمه تنها شده ام میروی
حال که چون پیکران شمع
شعله سراپا شده ام میروی
حال که در مستی ودیوانگی
شهره به هرجا شده ام میروی
حال که آوارگیم دیدنیست
بابا تماشا شده ام میروی
حال که من دربدری همچو باد
دردل صحرا شده ام میروی
حال که از بارش طوفان اشک
طعمه ی دریاشده ام میروی
حال که لرزان شده زانوی من
کودک نوپا شده ام میروی
اینهمه رسوا تو مرا خواستی
حال که رسوا شده ام میروی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر