طلوع روز تو ای مهربان مبارک باد
تمام روز وشب من فدای روز تو باد
شبی که عکس تو در چشم زندگی رقصید
خدا برای ملائک ترانه سر می داد
حروف نام قشنگ وکلام عشق تو بود
به هر فرشته خدا درس عاشقی می داد
شکوه بودن تو در هزاره ها جاریست
تویی که مادر عشقی و با غزل همزاد
کتاب کودکی من پراز صدای تو بود
ومن به ناز صدایت چنین شدم معتاد
به اعتبار همان لای لای شیرین است
که کوهکن شدم از درد عشق چون فرهاد
من اختیار خودم را بدست دل دادم
ودل بدست نگاه تو هر چه باداباد
چه منتی به سر من گذاشت چشم ترت
که داد عمر مرا با نگاه خود برباد
بیا که باتو فقط عمر می شود تعبیر
بمان برای من از این جهان بی بنیاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر