۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

بی سایبان دست تو دراین کویر داغ

مردم زتشنگی نگرفتی زمن سراغ

بازآکه بغض کهنه من راشکسته است

این قهر بی بهانه گنجشک های باغ

دورازتوخانه دل تنگم خرابه ایست

من همنشین جغدم وهم صحبت کلاغ

ای برق چشمهای تو چون آفتاب عشق

شب را بسوز تا نکشم منت چراغ

تشبیه تو به غنچه گل بی سلیقگی است

مثل شبیه کردن آهوست با الاغ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر