چوپرده دار به شمشیر میزند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
من بعنوان عضو کوچکی از جنبش فراگیر سبز ایران بنا بر احساس وظیفه علیرغم کمبود شدید وقت حداقل روزانه دوساعت را به مطالعه مطالب اینترنتی اختصاص میدهم واولین سایتهایی که به انها مراجعه میکنم وتقریبا تمام مطالب آنها رامیخوانم جرس وبالاترین هستند ودر صورت امکان مطالب بروز شده وبلاگم را برای مطالعه دوستان دیگر برای جرس میفرستم وبه لطف هیئت سردبیری جرس مطالب واشعاری از نوشته های این حقیر نیز منتشر شده است.اما علیرغم اینکه سایت بالاترین دایره اعضاء خودرا محدود کرده است امااز یک نظر بر جرس رجحان دارد وآن عدم سانسور مطالب اعضاء وکاربران خود است . پس از کودتای انتخاباتی من بعنوان شاعر کوچکی ازجمع مردم فرهیخته وادب دوست ایران عزیز با خود عهد کردم که دیگر ننالم مگر به درد مشترک وبر خلاف گذشته حتی یک غزل عاشقانه در وبلاگ خود ننوشتم (به قول سهراب دل خوش سیری چند) وخود راملزم به سرودن اشعار سیاسی واجتماعی کرده ام ولی با ارسال این اشعار برای رسانه خودم جرس متاسفانه پی برده ام که این سایت فقط مطالبی را که رهبرجمهوری اسلامی ویا برداشت تنگ نظرانه از مذهب را به چالش نمی کشد برای انتشار تائید میکند وآخرین شعر مرا که در مصرعی از آن نوشته بودم ( رهبر فرشته ایست که آدم نمیشود ) برای انتشار مناسب ندانستد .من درجشنواره های متعدد شعر از حدود22سال قبل حضور داشته ام ومیدانم که اشعار من بخاطر مسائل تکنیکی وادبی رد نشده اند بخصوص در مقایسه با اشعار دیگری که در این سایت دبده ام و علیرغم احترام زیادی که برای احساس پاک وهدف مقدس شاعران محترم قائلم باید اذعان کنم از نظر ادبی سطح بسیار بالایی ندارند.این گلایه را نه به دلیل عدم درج شعرهای خودم بلکه بعنوان تعارض با مشی پلورالیستی جنبش سبز اعلام نمودم ،در مسیر تمرین دموکراسی باید یک شاعر لائیک را براحتی تحمل کنیم. گیرم که من به اسلام انتقاد داشته باشم آیا این امر مرا که عاشق ایران وفعال جنبش هستم درشمار غیر خودیها قرار می دهد؟ تفاوت ما با انحصار طلب های حاکم در ایران چیست ؟چرا من برای رسانه های داخلی وسایت جرس به یک گونه مجبور به خودسانسوری ودر لفافه سخن گفتن باشم؟
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت میخواری ومستی ره ورسم دگری داشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر