دیریست خلق عاشق صادق ندیده اند
بسیار دیده ایم رفیقان نیمه راه
از آرمان پاک شهیدان بریده اند
آنسوی میزهای ریاست نشسته ائد
عزت فروختند وتنعم خریده اند
اما تفاوت است میان توای رفیق
با مارها که توی لباست خزیده اند
ترکش نخورده شانه این قوم ماردوش
طعم ستاره های طلایی چشیده اند
این بوته های هرزه وامانده توی خاک
پیش بلند قامت سروت خمیده اند
میدا ن مین وترکش وخون وگلوله را
دیدی به چشم آنچه که اینان شنیده اند
ام الرصاص وفاو وشلمچه هزار بار
درحسرت شجاعت تولب گزیده اند
خون دل است آنچه زچشم توسالهاست
برروی گونه های زلالت چکیده اند
چون دیده ای بنام توقداره بندها
هاشور روی چهره ایران کشیده اند
اما بد ان که نام بلند بسیج را
درامتحان حادثه ها برگزیده اند
جاوید باد نام بسیجی که خلقتش
ازتارعشق وپود صداقت تنیده اند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر