دیروز درراه برگشت از مطب به رادیو فرهنگ گوش میدادم موضوع گفتگو تفسیر این بیت از حافظ بود:
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
اشهی لنا واحلی من قبله العذارا
جان کلام مفسرمحترم این بود که حافظ شنیدن کلام حضرت محمد را برنوشیدن شراب ترجیح میدهد ومستی حاصل ازآن را بیشتر میداند.واما ابتدا ترجمه وتفسیرواژه به واژه ی این بیت:
آن چیزتلخ مزه ای که صوفی آنرا مادر بدیها می خواند برای ما از بوسیدن زیبارویان شهوت انگیز تر وشیرین تر است.میدانیم که از نظر اهل تصوف شراب به استناد کلام پیامبر اسلام ام الخبائث یا مادر تمام فسادهاست زیرا با نوشیدن آن عقل زایل میشود وانسان از یاد خدا غافل میشود وبا توجه به مزه ی تلخ شراب شاعربا استفاده از صنعت ادبی تضاد انرا با شیرینی یوسه برلب زیبارویان مقایسه کرده وآن را برگزیده است واستفاده از واژه ی اشهی که اسم تفضیل شهوت است دل انگیزی وتمایل جسمانی را به تصویر کشیده است.من این نکته را می پذیرم که حافظ شاعر معنی گرایی است که از ترس متحجرین روزگار خویش حرفهایش را در یک ایهام شاعرانه میزندواورا به طایفه ای ازاهل عرفان منسوب میکنند که درونشان از آنچه از ظاهر آنها به نظر میرسد خداپرست تر است اما به گمان من این ظلم فاحش به ساحت حافظ است که حتی وقتی بطورآشکار پندارهای شاعرانه خود راکه وسوسه های هر انسان غیر معصومی است به تصویر میکشد با وارونه کردن کلام؛ آن را به نفع آنچه دوست داریم از زبان او بشنویم تبدیل کنیم .چرا نباید کمی هم به این فکر کنیم که حافظ ازترس قشریون ومرتجعین تفکرات کفر آمیز وشبهه های خود را با آراستن کلام به قرآن وحدیث از نظر محتسب پنهان نکرده تا مانند ابن سینا وزکریای رازی وملاصدرا وغیره چوب تکفیر برفرقش نکوبند؟گاهی خود را که جای حافظ میگذارم میگویم کاش درکلامش چند دشنام ناموسی میگذاشت تا ببینیم مفسرین این کلمات رکیک را چگونه درتفسیرهای خود به آیه های قرآن بدل میکردند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر