غم وسکوتِ شب ویک سبد ترانه ی ناب
تب ونیازمن وچشم های تو پرخواب
عجب شبی است که ما هردو مست ومدهوشیم
من از نگاه تو اما تو مست جام شراب
... شتاب ثانیه ها می برد مرا از خویش
چه زود می گذرند این دقایق کمیاب
چه پاسخی بدهم اظطراب فردارا
درآزمون نفس گیر این دل بی تاب؟
دوباره دوره کنم دوره های دوری را؟
چگونه خانه کنم در حریم ترد حباب؟
برای بوسه به لبهات جان به لب شده ام
خدای من نکند خواب بوده یا که سراب؟
هزار قرن دمیدی چه شد؟بخاطر عشق
دمی نتاب تو ای آفتاب خانه خراب
چه می شود که بمیرم میان آغوشت؟
چقدر تشنه ی مرگم؛اجل مرا دریاب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر